باد به پرچم کاسبان کنکور می‌وزد
ابوالقاسم رحمانی/ از اینکه گاهی طوری رقم می‌خورد که باید از چیزی بنویسم که خودم به آن مبتلا و در آن تجربه و سابقه دارم، لذت می‌برم

به گزارش بورس فوری، دستانم بازتر و نوشته هم عینی‌تر و ملموس‌تر می‌شود؛ شبیه به گزارش سال 97 درباره مدارس گرانقیمت و جریان‌شناسی آنها. مساله تجربه‌ای بود که در دانشگاه کسب کرده بودم از همراهی و دوستی با دانش‌آموزان این مدارس، از خلقیات و رویه‌ها و نگاه‌شان به زندگی و آینده. برای همین موقع نوشتن، خیلی نیازی به کنکاش و از صفر شروع کردن نبود، همه‌چیز را می‌دانستم، لمس کرده بودم و تجربه خودم بود. شبیه از دل‌برآمده‌های بر دل‌نشسته بود. حالا هم موضوع و گزارشی که می‌نویسم، شبیه به همان از دل‌برآمده‌هاست، امیدوارم بر دل هم بنشیند. ماجرای مصوبه یکهویی و جدید وزارت علوم را نمی‌دانم که شنیده‌اید یا نه؛ اخبارش کانال‌های جدی و طنز تلگرامی را فراگرفته و هرچند دقیقه متنی، توئیتی، محتوایی، چیزی در ارتباط با آن منتشر می‌شود و گاهی آدم خنده‌اش می‌گیرد و گاهی هم یاد گذشته می‌افتد و به حال آینده افسوس می‌خورد.

اول دبیرستان، بعد از اینکه با معدل بالا امتحاناتم را پشت‌سر گذاشتم و موعد انتخاب رشته رسید، جز ریاضی و تجربی چیزی جلوی پایم نگذاشتند، انگار حق انتخاب دیگری نداشتم؛ هم به گفته مدیر و مشاور نمره و معدلم چنین ایجاب می‌کرد و هم اینکه مدرسه جز این دو رشته، چیز دیگری برای ارائه نداشت. با هر اصرار و ممارستی بود، علاقه‌ام را حفظ کردم و یادم هست که رشته علوم‌انسانی ثبت‌نام کردم! آن سال هم چون متقاضی انسانی بیشتر شده بود، مدرسه قول ایجاد یک کلاس انسانی را هم داده بود. شاد و شنگول از تعطیلات تابستان لذت می‌بردم، تا اینکه مهر شد و مدرسه‌ها باز! به رسم هرساله، روزهای اول کلاس‌ها تق‌ولق بود، نه معلمی، نه حضور و غیابی، نه لیست‌ها درست شده بود و نه اصلا خبری از درس و مشق بود. تازه مدرسه ما هم دولتی بود و هرچه از فراغت در مدارس دیگر به یاد داریم، در دولتی‌ها بیشتر هم بود. یک هفته‌ای به همین منوال گذشت، تا اینکه بالاخره معلمان، یکی‌درمیان قدم‌رنجه کرده و هرکدام هم یکی‌دو درس را تقبل کردند و سر کلاس‌ها حاضر شدند. لیست هم با چند تا کم و زیاد شدن دانش‌آموز، تکمیل شد و به دست معلمان رسید برای حضور و غیاب. از آنجاکه همیشه یک اسمی در لیست‌ها بود که هیچ‌وقت حضور خارجی نداشت و به هر دلیلی سر کلاس‌ها حاضر نبود، وقتی در لیست هیچ‌کدام از معلم‌های رشته انسانی نامم را پیدا نکردم، گذاشتم پای همان همیشگی‌های سهل‌انگارانه و کوتاهی دفتردار و... . منتها، باقی دانش‌آموزان را می‌شناختم، زنگ تفریح روز دوم یا سوم شروع کلاس‌ها بود که دانش‌آموزان رشته ریاضی که اکثرا همکلاسی‌های اول دبیرستانم بودند، گفتند اسم من را در لیست دانش‌آموزان ریاضی قرار داده‌اند و معلمان مدام سرکلاس نام من را صدا می‌زنند و همان اول کاری کلی غیبت هم خورده‌ام! باور کردنش سخت است، اما همان‌جا دوزاری‌ام افتاد که کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است و احتمالا اتفاق خاصی افتاده، این سهل‌انگاری نیست و ماجرایی وجود دارد. بدون فوت وقت، به دفتر مدیر مدرسه رفتم و سرتان را درد نیاورم، ماجرا کمیک‌تر از چیزی بود که فکرش را می‌کردم. بدون اطلاع من، مدرسه با هماهنگی خانواده، فقط به‌خاطر اینکه معدلم بالا بود و معدل‌بالاها فقط حق ریاضی خواندن داشتند، نامم را برای رشته ریاضی نوشتند تا مهندس باشم، به همین سادگی و البته باورناپذیر! انگار هم که نمی‌شد کاری کرد، مجبور بودم از روز چهارم جدی شدن روند مدرسه و آغاز کلاس‌ها، به‌جای انسانی، در کلاس ریاضی‌ها بنشینم. یک‌سال تمام رنج و ناراحتی و نارضایتی و البته لجبازی! اگر الان هم کسی از من درباره بدترین ایام زندگی سوال کند، همان بازه 9 ماهه تحصیل در رشته ریاضی را روایت می‌کنم؛ 9 ماهی که عایدی‌اش به‌هم ریختن اعصاب و روان، یک‌سال عقب افتادن و هزینه اضافی دادن برای رفتن به رشته موردعلاقه بود. تابستان بعدی تصمیمم را گرفتم؛ تغییر رشته. همان‌جا این دندان لق را کشیدم و با تمام سختی‌ها، تمام دروس رشته انسانی را شهریورماه پاس کردم و سراغ علاقه را گرفتم و بعد هم دانشگاه! این روایتی از زندگی من بود، من که خیلی زودتر از همکلاسی‌ها و بسیاری از دوستانم، قبل از ورود به دانشگاه، قبل از انتخاب رشته دانشگاهی و قبل از پایان دوران کارشناسی به این نتیجه رسیدم که جایی که در آن قرار دارم، جای من نیست و باید مسیرم را با تمام هزینه‌های گزافی که ازلحاظ روحی، روانی و خانوادگی دادم تغییر دهم و تغییر هم دادم. این تجربه مخصوص و منحصربه من نیست. آمار الکی هم نمی‌دهم که از هر فلان نفر، بهمان تعدادشان اینطور بوده‌اند و... . نه، اما می‌دانم خیلی‌ها مسیر مشابهی را طی کرده‌اند، حالا بعضی مثل من در دوران دبیرستان و برخی هم در دوران دانشگاه! اما علت چه بود؟ فکر نمی‌کنم تک‌بعدی بتوان مساله را تحلیل و توصیف کرد و فقط به یک علت یا متغیر در ایجاد چنین وضعیتی بسنده کرد؛ یعنی هم می‌شود تعصب خانوادگی در مهندس شدن، هم ضعف مشاور در شناخت شخصی از رشته‌ها و عدم توانایی در متقاعد کردن خانواده و هم اصرار و فهم نادرست مدیر و معاون و معلم از آینده دانش‌آموز در چنین رویداد و اتفاقی مقصرند و همان‌طور هم که گفتم، محدود به یک دوره خاص از ایام زندگی نیست. اما نکته مثبت ماجرا کجا بود؟ نکته مثبت ماجرا همان دوربرگردان‌هایی است که شاید راه را دورتر و استهلاک را بالاتر می‌برند، اما درنهایت مسیر مستقیم و موردعلاقه را جلوی پای آدم می‌گذارند؛ دوربرگردانی به نام تغییر رشته در دوران دبیرستان، دوربرگردانی به نام کنکور ارشد و امکان تغییر رشته در دوران دانشگاه و... . اینها فرصت‌هایی است که بالاخره هرساله متقاضیان زیادی دارند و خیلی‌ها بعد از آزمون و خطا با استفاده از همین فرصت‌ها مسیر خودشان را پیدا می‌کنند و شاید هم عاقبت‌به‌خیر می‌شوند.

آهنچیان، آهسته ران

این یک روی سکه بود که من نوشتم، اما ماجرا روی و روهای دیگری هم دارد که در ادامه به آنها هم اشاره خواهم کرد. اما قبل از نوشتن از آنها بد نیست بعد از بیان این تجربیات، از بهانه نوشتن این گزارش یعنی تصمیم جدید و از آن یک‌شبه‌های وزارت علوم بنویسیم. محمدرضا آهنچیان، مدیرکل دفتر برنامه‌ریزی آموزش‌عالی در نامه‌ای به دانشگاه‌ها اعلام کرد براساس مصوبه شورای سنجش و پذیرش کشور از سال ۱۴۰۱، سنجش و پذیرش داوطلبان در آزمون کارشناسی ارشد فقط از بین دانش‌آموختگان دوره کارشناسی رشته‌های «مرتبط» امکان‌پذیر خواهد بود. در این نامه این‌طور آمده است: «همان‌گونه که به‌خوبی استحضار دارید، تاکنون پذیرش دانشجو در آزمون کارشناسی‌ارشد در همه رشته‌ها از بین همه داوطلبان و صرف‌نظر از رشته تحصیلی در دوره کارشناسی صورت می‌پذیرفت که آسیب‌های زیادی را به کیفیت آموزش‌عالی وارد ساخته ‌است. پس ‌از بررسی‌های تخصصی و پیگیری‌های مستمر دفتر برنامه‌ریزی آموزش‌عالی براساس مصوبه اخیر شورای سنجش و پذیرش کشور از سال ۱۴۰۱ سنجش و پذیرش داوطلبان در آزمون کارشناسی‌ارشد فقط از بین دانش‌آموختگان دوره کارشناسی رشته‌های مرتبط امکان‌پذیر خواهد بود. بر این اساس لازم است رشته‌های مرتبط برای هریک از رشته‌هایی که در آزمون کارشناسی‌ارشد پذیرش دانشجو دارد، تعیین شود. خواهشمند است با درنظر گرفتن ملاحظات زیر موارد خواسته‌شده را در رشته‌های زیرمجموعه آن کارگروه در فایل پیوست تعیین و تا ۲۴ تیرماه ۱۴۰۰ به این دفتر ارسال نمایید. ۱- به‌طور منطقی امکان شرکت نمودن دانش‌آموختگان دوره کارشناسی «همه رشته‌ها» و حتی «همه رشته‌های یک گروه تحصیلی» در آزمون کارشناسی‌ارشد رشته‌های یک «زیرگروه تحصیلی» نخواهد بود، بنابراین درج «همه رشته‌های گروه» برای هیچ رشته‌ای مجاز نیست، اما درج «همه گرایش‌ها» مانعی ندارد. ۲- در فهرست رشته‌های ارائه‌شده در فایل پیوست تمام رشته‌های دوره کارشناسی (هم پیوسته و ناپیوسته) که تاکنون در دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش‌عالی وزارت علوم دانش‌آموخته داشته ‌است فهرست شده‌اند (یعنی هم رشته‌های فعال و هم رشته‌های منسوخ)، بنابراین فهرست کامل مدنظر قرار گیرد. ۳- باتوجه به اینکه دفترچه آزمون کارشناسی‌ارشد سال ۱۴۰۱ در مردادماه ۱۴۰۰ منتشر می‌شود، بنابراین درمورد رشته‌هایی که این اطلاعات تا تاریخ تعیین‌شده به دفتر برنامه‌ریزی ارسال نشده باشد، عنوان «فقط رشته‌های همان زیرگروه تحصیلی» درج خواهد شد. ۴- در ستون تعیین‌شده در فایل پیوست درج «کد رشته» یا کد زیرگروه تحصیلی و بدون درج عنوان نوشته کفایت می‌کند. ۵- باتوجه به اینکه دانش‌آموختگان دوره کارشناسی‌ناپیوسته دانشگاه‌های علمی‌کاربردی و فنی‌حرفه‌ای نیز مجاز به شرکت در آزمون کارشناسی‌ارشد می‌باشند، بنابراین رشته‌های این دو زیرگروه نیز مدنظر قرار گیرد. ۶- فهرست رشته‌های زیرمجموعه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در این فایل ارائه نشده ‌است، با این‌حال در مواردی که رشته مرتبطی در رشته‌های زیرمجموعه آن وزارت وجود دارد می‌توانید «عنوان رشته» را در همان ستون درج نمایید. باتوجه به اهمیت بالای موضوع و تحت‌تأثیر قرارگرفتن سرنوشت دانشجویان و دانش‌آموختگان از این تصمیم انتظار می‌رود در موضوع تعیین رشته‌های مرتبط دقت لازم مبتنی‌بر بررسی‌های کارشناسی صورت بپذیرد.»

این تصمیم عجیب و سرنوشت‌ساز وزارت علوم در تعیین و تغییر مسیر زندگی و آینده بسیاری از دانشجویان کشور است؛ بسیاری از همان‌هایی که به هر دلیلی در آینده و حین یا بعد از دوره کارشناسی، متوجه الزام ایجاد تغییر در رشته انتخابی خود می‌شوند، اما با این تصمیم دیگر چنین مجال و فرصتی را ندارند و برای رسیدن به آن باید راه را از ابتدا طی کنند و به کنکور برگردند. نکته اول تعجیل در اجرای این مصوبه است. بسیاری از تصمیمات در این کشور قصه‌شان قصه اتمام پروژه آزادراه تهران- شمال و ساخت مصلای تهران و... است. یعنی ما عادت نداریم خیلی تصمیمات سریع گرفته شوند و از آن مهم‌تر سریع هم اجرایی شوند. مگر اینکه تصمیمات به ضرر باشد! مثلا بنزین را یک‌شبه گران می‌کنند، جاده‌ها را یک‌شبه باز می‌کنند و کرونا جولان می‌دهد و... . اینجا هم ماجرا تقریبا از جنس همین تصمیمات غلطی است که ازقضا زود هم اجرایی می‌شود؛ تصمیمات آخر دولتی که تبعاتش به پای بعدی‌ها نوشته خواهد شد و دودش به چشم دانشجوجماعت خواهد رفت. پس ایراد اول را پای تعجیل در تصمیم و اجرای آن بنویسیم.

ایراد دوم اما نفس اتخاذ چنین تصمیمی است که به‌رغم ایرادات اختصاصی، در تناقض با برخی تصمیمات دیگر هم هست. ایرادات اختصاصی را که شرح دادیم، یعنی گفتیم و نوشتیم که مسیر تغییر رشته دانشگاهی در دوره ارشد و پایان دوران کارشناسی حکم دوربرگردانی را دارد که یک راننده بعد از اطلاع از انتخاب مسیر اشتباه از آن استفاده می‌کند و این یک فرصت خوب و منطقی است برای ایجاد تغییر و قرارگرفتن در مسیر درست‌تر. یا این را هم گفتیم و اگر نگفتیم الان می‌گوییم که مگر پی را خوب بتن‌ریزی کرده‌اید که حالا ساختمان را بالاتر می‌برید؟ مگر هدایت تحصیلی درست انجام می‌شود که ضریب خطا و اشتباه دانشجو و دانش‌آموز کم شود، آن‌وقت جاده را یکطرفه و دوربرگران‌ها را هم کور می‌کنید. در کدام مدرسه، چه آن پولی‌ها و چه این دولتی‌ها مسیر هدایت تحصیلی به‌درستی انجام می‌شود و دانش‌آموز به سمت‌وسویی هدایت می‌شود که علاقه دارد؟ جز این است که تمام هدایت‌ها با محوریت پول و سرمایه تبیین می‌شوند؟ نگاهی به تعداد پشت‌کنکوری‌های تجربی بیندازید، آن‌وقت می‌فهمید اینها همه عشق دکتر شدن ندارند، اینها مجبورند؛ جبر خانواده، جبر معلم و مشاور یا جبر جامعه؛ اینها مجبورند بین پول و علاقه اولی را انتخاب کنند. آن‌وقت شما همین مسیر اشتباه انتخاب‌شده را هم یکطرفه می‌کنید و راه برگشت را می‌بندید؟ دوستانی دارم که میلیون‌میلیون پول مشاور و راهنما داده‌اند که رشته خوب درس بخوانند و آینده‌ای خوب داشته باشند، الان بیشترشان یا درس را رها کرده‌اند یا در رشته‌ای ادامه تحصیل می‌دهند که علاقه‌اش را دارند، آن‌هم بعد از تغییر رشته!

در تناقض با تصمیم شورای‌عالی انقلاب فرهنگی؛ تصمیمی در مسیر تقویت کنکور

اما مساله تناقض عجیب چنین تصمیمی با سایر تصمیمات نظام آموزش خصوصا آموزش‌عالی کشور است. هنوز خیلی جوهر تصمیمات اخیر شورای‌عالی انقلاب فرهنگی پیرامون مساله کنکور خشک نشده است؛ تصمیماتی که به‌زعم تصمیم‌گیران و تدوین‌کنندگان آن درجهت حذف یا کاهش اثر کنکور در مسیر تحصیلی دانش‌آموزان و دانشجویان اتخاذ شده‌اند. منتها به یکباره و در فاصله اندکی از آن، چنین تصمیم و نامه‌ای منتشر می‌شود. خب این که در تناقض آشکار با کاهش اثرات یا حذف کنکور است. این‌طور که اتفاقا بیش از گذشته به کنکور اهمیت و بها داده می‌شود و به‌عنوان یک اتفاق قطعی و یک مسیر سرنوشت‌ساز، سرنوشت‌ساز‌تر از گذشته باقی خواهد ماند و جای پایش سفت‌تر هم خواهد شد! از آن گذشته، ماحصل این تصمیم صرف تثبیت و رشد ارزش کنکور، مافیای کنکور را هم دندان‌گردتر از گذشته به جان دانش‌آموزان خواهد انداخت؛ دانش‌آموزانی که حالا یک‌بار حق انتخاب مسیری را دارند که راه برگشتی ندارد. اگر هم دارد، آن‌قدر دور و غیرقابل دسترس هست که اصلا عطای تحصیل را به لقایش ببخشند و قیدش را بزنند. پس آیا واقعا قوه عاقله‌ای نبوده که حین چنین تصمیم و مصوبه‌ای، این تناقضات، این اشکالات و این ایرادات را گوشزد کند؟ پایان این دولت، پایان این دوره مسئولیتی هم باید کمافی‌السابق بازار تصمیمات کلان و یکهویی داغ باشد؟ امروزه کم تاوان چنین تصمیماتی را که در گذشته گرفته شده می‌دهیم؟ گیرم که این اتفاق نیفتد، یا این تصمیم گرفته نشود، دقیقا چه آسیبی متوجه روند تحصیل می‌شود؟ اصلا گیرم این تصمیم درستی باشد، خیلی‌ها هم از آن در شرایط ایده‌آل دفاع می‌کنند و من هم یکی از آنها، اما آیا شرایط ایده‌آل است؟ هدایت تحصیلی و مشاوره‌ها سهم علایق و توانایی دانش‌آموز و دانشجو را به‌درستی درنظر می‌گیرند؟ نظام آموزشی خالی از عیب و ایراد در این زمینه است؟ اصلا چرا تمام تصمیمات این‌شکلی، به نفع مدافعان کنکور، به نفع ناشران و موسسات کمک‌آموزشی و به نفع منتفعان نظام آموزشی تصویب و تایید می‌شوند؟ چرا یادمان نیست، حداقل در این چندسال اخیر تصمیمی در مسیر انتفاع دانش‌آموزان، دانشجویان و معلمان گرفته شده باشد؟ مع‌الاسف باید گفت وزارت علوم، خصوصا در این چندسال اخیر، شبیه جزیره‌ای جداافتاده، با تصمیمات خودمختارانه، با آینده دانش‌آموزان و دانشجویان قمار می‌کند. دستکاری در سهمیه‌ها، برگزاری سلیقه‌ای آزمون‌ها، ایرادات جدی در سوالات و نتیجه آزمون‌ها و... همه بخشی از رویه‌های ناصوابی است که این وزارتخانه تحت هدایت غلامی، درپیش گرفته است و معلوم نیست چه خواب‌های جدیدی هم برای دانش‌آموزان و دانشجویان دیده‌اند.

آمدند ابرو را بگیرند، چشمش را هم کور کردند

در ارتباط با این مساله و تصمیم جدید با عادل برکم، فعال و کارشناس حوزه آموزش گفت‌وگویی انجام دادیم. او ضمن گلایه از چنین تصمیمات یک‌شبه‌ای به «فرهیختگان» گفت: «نکته‌ای که اینجا مطرح می‌شود این است که تناقضی بین طرح ساماندهی کنکور مصوب شورای‌عالی انقلاب فرهنگی و این طرح وجود دارد. این نکته قابل توجه است و در آن روش دنبال این هستند که تاثیر کنکور را کم کنند و الان اتفاقی که افتاده این است که اگر کسی بخواهد برای مقطع ارشد یا تحصیلات تکمیلی رشته خود را عوض کند، به‌ناچار باید در کنکور شرکت کند و این کنکور شرکت کردن باعث می‌شود ظرفیت دانشگاه‌ها جوابگو نباشد و مشکلاتی پیش بیاید که تقاضا برای کنکور افزایش یابد و برای دانش‌آموزانی که بار اول می‌خواهند وارد کارشناسی شوند شرایط سخت‌تر و بازار مافیای آموزشی بزرگ‌تر می‌شود، چون اینها نیز اضافه می‌شوند و به هر دلیلی بخواهند رشته را تغییر دهند، قوز بالاقوز هستند. نکته دیگر اینکه چیزی که الان در دنیا مطرح است و دنیا بدان سمت می‌رود و در دانشگاه‌های مطرح گسترش یافته، مبحث رشته‌های بین‌رشته‌ای است و به‌هرحال دانش بین‌رشته‌ای شده و حوزه‌های متنوعی از علم و دانش به‌وجود آمده که مشترکاتی با رشته‌های مختلف دارد؛ فرضا رشته‌های علوم‌شناختی که تلفیقی از رشته‌های مختلف است. بین‌رشته‌ای‌ها از این امر آسیب می‌بینند. من فکر می‌کنم این دو نکته یعنی بحث بین‌رشته‌ای‌ها و بحث اهمیت یافتن کنکور در اولویت قرار دارد. نکته دیگر این است که براساس هدایت تحصیلی که وجود دارد، این اشتباه است که هیچ راهی نگذارید که افراد بتوانند تصمیم خود را اصلاح یا جبران کنند. اتفاقا این مساله وقتی اهمیت یابد، سطح استرس و دغدغه اضافه می‌شود و ممکن است اینجا یک‌سری سودجویان ازطریق کلاس‌های مشاوره و هدایت تحصیلی یک بازار کاذب به‌وجود آورده و برای خانواده‌ها و دانش‌آموزان استرس و دغدغه به‌وجود بیاید. به‌هرحال باید به این سمت برویم که اگر کسی تصمیم اشتباهی گرفت و در تعیین شغل و رشته خود تشخیص ‌درستی نداشت، بتواند با کمترین هزینه و اتلاف عمر جبران کند. ازسوی دیگر دغدغه‌ای وجود دارد که خیلی از افراد شاید با گزینش مناسبی وارد رشته‌ها نمی‌شوند که فکر می‌کنم بتوان این را اصلاح کرد؛ یعنی با تغییر در سوالات امتحانی و دروس جبرانی که وجود دارد، سازوکارهای دیگری را برگزید که این مساله جبران شود. حتی فکر می‌کنم اتفاق دیگری که ممکن است در این داستان بیفتد، رقابت برای کارشناسی‌ارشد برای رشته‌هایی کمتر شود و از این حیث این رشته‌ها آسیب ببینند. اگر الان برای برخی رشته‌ها افراد مختلفی می‌توانند وارد شوند، اگر آن رشته محبوب باشد، همین که تقاضاها بالا می‌رود رقابت کمک کند تا ورودی‌های آن رشته ارشد باکیفیت‌تر باشد. اینها می‌گویند کنکور ارشد به‌لحاظ اینکه هدایت استعدادها و ورودی‌های باکیفیت را سامان دهد، کارآیی لازم را ندارد، که این حرف درستی است. این‌ باور که اگر این را اصلاح و محدود به یک‌سری افراد کنند که حتما کارشناسی آنها مرتبط باشد، کمک می‌کند ورودی آن رشته‌ها افزایش یابد، باور درستی نیست. چون تقاضا را محدود نکردید و آنجا رقابت کمک می‌کند این آمار افزایش یابد. من فکر می‌کنم نکته مهم دیگر این است که این طرح می‌تواند تاحدی به دانشگاه پولی کمک کند. کسی که بخواهد درس بخواند شاید خیلی حوصله اینکه همه کلاس‌ها را شرکت کند نداشته باشد و در دانشگاه‌های پولی شرکت می‌کند و یک‌سری واحدها را تطبیق می‌زند و نهایتا مدرک کارشناسی را مجدد دریافت می‌کند و به ارشدی که علاقه‌مند است وارد می‌شود. خیلی‌ها هم شاید این کار را نکنند؛ یعنی شاید خیلی‌ها این راه سخت را امتحان نکنند. ممکن است افسرده شوند و افسردگی به آسیب‌های دیگری منتهی شود یا خیلی‌ها هم قید درس خواندن و ادامه تحصیل را می‌زنند. من فکر می‌کنم نکته اصلی همین است که می‌خواهید چه کنید؟ کنکور را بااهمیت کنید یا کنکور را از سر راه بردارید؟ این داستان چیست؟ کلیت و اصل موضوع را در مصوبه‌ها باید رعایت کنند. آمدند ابرو را بگیرند، چشمش را هم کور کردند.»،

0 نظر:

نظر بدهید